English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (7578 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
communication signal U سیگنال مخابراتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
axis of signal communication U محور ارتباط و مخابرات محور ارتباطات
Other Matches
communication U ارتباط و مخابرات
communication U مخابرات
communication U ارتباطات
communication U ابلاغیه
communication U ارتباط
communication U وسیله کنترل خط برای بررسی سیگنالهای متقاضی داده
communication U نرم افزاری که به کاربر اجازه کنترل مودم و استفاده ازسرویس online میدهد
communication U ارسال دریافت داده به جای صوت و تصویر
communication U بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
communication U مجموعهای از وسایل مانند ترمینال ها وچاپگر ها که توسط یک کامپیوتر مرکزی به هم وصل هستند و اجازه ارسال سریع و ساده داده می دهند
communication U اتصال فیزیکی که داده روی آن ارسال میشود
communication U مراوده وسایل ارتباطی
communication U نقل وانتقال
communication U مسیر فیزیکی که فرستنده را به گیرنده وصل میکند
communication U مدار الکترونیکی که به کامپیوتر اجازه ارتباط با مودم میدهد
communication U مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
communication U وسیله الکترونیکی که ارسال داده و router مسیر را کنترل میکند
communication U کامپیوتری که ارسال داده در شبکه را کنترل میکند
communication U پردازندهای که شامل چندین تابع handshaking وتشخیص خطا برای چندین اتصال بین وسایل است
communication U پردازندهای که چندین واسط و مدیریت بین کامپیوتر و کنترل خط وط ارتباطی برقرار میکند.
communication U فرآیندی که در آن ارسال و دریافت داده با استفاده از تلفن
communication U کامپیوتر همراه با کارت مودم یا فکس که به کاربران شبکه در استفاده از مودم حق اشتراک میدهد
communication U ترمینال یا مودمی که قادر به ذخیره سازی داده ارسال شده است
communication U مخابره
communication U اخبار
communication U سوکت یا اتصال فیزیکی که به وسیله اجازه ارتباط میدهد
communication U ابلاغ
communication U پارامتر هایی که نحوه کنترل ارسال داده را بیان می کنند
communication U ماهواره
communication U ارتباطات مواصلات
communication U مکاتبه
communication U اطلاع
communication U وسیلهای مانند مودم که داده را ارسال و دریافت میکند
communication U رادیو یا هر رسانه قابل حمل سیگنال انجام میشود
communication U عبور اطلاعات
communication line U خط مخابراتی
communication channels U طرق مواصلاتی
communication channel U کانال ارتباطی
communication channel U کانل ارتباطی
communication channel U مجرای ارتباطی
communication center U مرکزارتباطات
communication center U مرکز مخابرات
communication cable U کابل ارتباطی
communication cable U کابل جریان ضعیف
communication and electronics U رسته مخابرات و الکترونیک
visual communication U ارتباط بصری
communication channels U وسایل ارتباطی
communication link U پیوند ارتباطی
communication line U خط ارتباطی
communication interface U میانجی ارتباطی
communication engineering U تکنیک مخابرات تکنیک جریان ضعیف
communication engineering U مهندسی مخابرات
communication engineer U مهندس مخابرات
communication device U دستگاه ارتباطی
communication deception U گول زدن دشمن در ارتباط و مخابرات
communication deception U فریب مخابراتی
communication cover U پوشش مخابراتی
communication chief U رئیس مخابرات یکان
communication chief U رئیس ارتباطات
communication circuit U مدار ارتباطی
communication link U تسلسل مخابراتی
data communication U مخابره داده ها
data communication U داد وستداطلاعات
data communication U انتقال اطلاعات
data communication U ارتباط دادهای
telephone communication U ارتباط تلفنی
communication zone U منطقه مواصلات
communication theory U تئوری مخابرات
communication theory U نظریه ارتباط
tele communication U ارتباط دور برد
tele communication U مخابرات تلفنی وغیره ازمسافات دور
routes of communication U مسیرهای ارتباطی
privileged communication U مکاتبات یا ارتباطاتی که برمبنای اطمینان صنفی با وکیل دادگستری به وجود می اید ووی مجاز به افشای انهانیست بذور کلی هر نوع نامه و مکاتبهای که به دلائل قانونی نباید گشوده و فاش شود
privileged communication U مدارک محرمانه
one sided communication U ارتباط یکسویه
mass communication U ارتباط جمعی
lines of communication U خطوط مواصلاتی
electric communication U مخابرات
synchronous communication U ارتباط همزمان
communication theory U نظریه ارتباطات
communication technician U تعمیر کارفنی مخابرات
communication network U شبکه ارتباطی
communication network U شبکه ارتباط و مخابرات
communication network U شبکه مخابراتی
communication network U شبکه ارتباط
communication link U اتثال ارتباطی
communication link U رابطه مخابراتی ربط مخابراتی
data communication U ارتباط داده ها
communication of punishment U ابلاغ مجازات
communication of punishment U ابلاغ تنبیه
communication technician U تکنیسین مخابرات
communication system U نظام ارتباطی
communication security U برقراری تامین مخابراتی
communication security U تامین مخابراتی
communication satellite U اقمارمخابراتی
communication satellite U ماهواره مخابراتی
communication receiver U گیرنده مخابرات
communication protocol U پروتکل ارتباطی
routes of communication U کانالهای ارتباطی
visual communication U مخابره بصری
basic communication U گزارش یا مدرک اولیه مکاتبات اولیه
network communication U ارتباطشبکهای
background communication U ارتباط پس زمینه
communication tunnel U تونلمرتبطکننده
communication set U دستگاهارتباط
communication devices U ماشینمرتبط
communication antenna U آنتنمرتبط
wire communication U ارتباط با سیم
communication cord U کلید اضطراریقطار یا اتوبوس
communication control character U کاراکتر کنترل ارتباطی
communication relay ship U ناو تقویتی مخابراتی
communication operation instructions (co U دستور کار مخابرات دستورالعمل مخابرات
communication security monitoring U کنترل تامین مخابراتی نظارت در امر تامین مخابراتی
data communication system U سیستم ارتباطات داده
combined communication board U هیئت برقرار کننده ارتباط درستادهای مرکب
binary synchronous communication U ارتباطات همزمان دودویی
communication security custodian U مسئول شمارش و تحویل و تحول و نگهداری وسایل تامین مخابراتی
communication standing instructions U دستورات ثابت مخابراتی
combined communication board U هیئت ارتباطات ستاد یکانهای مرکب
communication security account U میزان تامین مخابراتی اندازه تامین مخابراتی
communication security custodian U مسئول وسایل تامین مخابراتی
high class communication set U دستگاه مخابراتی با کلاس بالادستگاه مخابراتی پر ارزش
We are living in the age of mass communication. U ما در دوران ارتباطات جمعی زندگی می کنیم.
signal U علامت نشانه
signal U رسته مخابرات
signal U علامت راهنمای خودرو
signal U هرچیز حامل اطلاعات سیگنال
signal U مخابره کردن
signal U مخابره کردن علامت دادن
signal U علایم مخابراتی مخابرات
signal U نشان راهنما
r y signal U پیام روشنایی ار ایگرگ
q signal U پیام کیو
signal U اخطار
signal U اشکار مشخص
signal U با علامت ابلاغ کردن
signal U با اشاره رساندن
signal U خبردادن
i signal U پیام ای
g y signal U پیام روشنایی جی ایگرگ
signal U علامت دادن
signal U نشانه
signal U پیام
signal U علامت
signal U ارسال پیام به کامپیوتر
signal U نشان
signal U سیگنال
signal U تبدیل یا ترجمه سیگنال به صورتی به توسط وسیله قابل قبول باشد
b y signal b y U پیام روشنایی ب- ایگرگ
you must w the signal U ناهار را برای خاطر من معطل نکنید
signal U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal U پاس ولتاژ رسانه جانبی ارسالی به pcu برای در خواست توجه
signal U اختلاف بین توان سیگنال ارسالی و اختلال روی خط
signal U تبدیل یا ترجمه سیگنال برای دستیابی به اطلاعات درون آنها
signal U شماره محل بیت ها با محتوای مختلف در دو کلمه داده
signal U پردازش سیگنال برای دستیابی به اطلاعات درون آنها
signal U کوچترین واحد پایه برای ارسال داده دیجیتال
signal U سیگنال علامت دادن
signal engineering U تکنیک جریان ضعیف
signal letters U معرف
signal element U عنصر علامتی
points signal U نقاطعلامتدار
signal ahead U چراغراهنماپیشرویشماست
signal flag U پرچم مخابراتی
signal generator U علامت زا
signal generator U سیگنال مولد
signal fidelity U وفاداری علائم
signal lamp U لامپ خبر دهنده
signal lamp U لامپ سیگنال
signal generator U پیام ساز
signal generator U سیگنال ژنراتور
signal electrode U الکترد پیام ساز
signal level U سطح سیگنال
signal bridge U پل مخابرات ناو
signal caller U مدافع 3/4 در فوتبال امریکایی
signal center U مرکز مخابرات
warning signal U علامت اعلام خطر
visual signal U علایم بصری
signal center U مرکز پیام
signal communications U ارتباط و مخابرات
signal center U مرکزارتباطات
signal communications U ارتباطات مخابراتی
signal corps U رسته مخابرات
visual signal U علامت بصری
warning signal U علامت خطر
light signal U علامتنور
signal corps U قسمت مخابرات
signal detection U علامت یابی
signal bridge U پل مخابره ناو
signal level U سطح علامت
signal gantry U علامتزیرپلی
signal voltage U ولتاژ دریافتی
signal voltage U ولتاژ سیگنال
spurious signal U علایم مخابراتی مزاحم خارجی در یک دستگاه مخابراتی
start signal U علامت شروع
synchronizing signal U پیام همزمان ساز
signal distance U فاصله علامتی
telegraph signal U علامت تلگرافی
video signal U سیگنال یا علامت ویدئو
traffic signal U علائم مخصوص عبور وسائط نقلیه
Recent search history Forum search
2Call sign
1scrambling
0fluid signal and bone marrow edema are see
0bteimoor@yahoo.com لطفا این پاراگراف رو برام ترجمه کنین
1Temporal filtering یعنی چه
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com